آدرس : وکیل آباد دانشجو 5 اولین چهارراه سمت راست پ16 طبقه منفی یک
instagram_2111463 (1)

 تست MMPI

 تست MMPI

تست-mmpi-1536x1024

تست ام ام پی ای

نام(Required)
1-مجله های فنی را دوست دارم.
2- اشتهای خوبی دارم.
3-بیشتر صبحها سرحال و بانشاط از خواب برمیخیزم.
4-کار کتابداری را دوست دارم.
5-با کوچکترين صدايی از خواب بیدار می شوم.
6-پدرم مرد خوبی است، (يااگر پدرتان مرده است)پدرم مرد خوبی بود.
7-خواندن بخش حوادث روزنامه ها را دوست دارم.
8-معمولا حرارت دست و پايم در حد طبیعی است.
9- زندگی روزانه من پر ازچیزهايی است که برايم جالبند.
10- تقريباً به اندازه سابق قادر به کار کردن هستم.
11-اغلب اوقات احساس میکنم چیزی گلويم را گرفته است.
12- از زندگی جنسی ام راضی هستم.
13-مردم بايد سعی کنند خوابهای خود را تعبیرکرده و به آنها عمل کنند.
14-از داستانهای پلیسی و اسرارآمیز خوشم می آيد .
15-در محیط کارم فشار و ناراحتی زيادی احساس میکنم .
16-گاهی اوقات فکرهايم آنقدر بد هستند که نمی توانم درباره آنها با کسی حرف بزنم.
17-معتقدم که زندگی با من خوب رفتار نکرده است.
18-تهوع و استفراغ آزارم میدهد.
19-دوست دارم بفهمم ديگران درباره من چه فکر می کنند.
20- خیلی کم دچار يبوست میشوم.
21-گاهی اوقات خیلی دلم میخواهد از خانه فرار کنم.
22-فکر میکنم هیچکس مرا درک نمی کند.
23-گاهی اوقات طوری به گريه يا خنده میافتم که نمیتوانم جلوی آن را بگیرم
24-گاهی اوقات ارواح شیطانی مرا تسخیر میکنند
25- دوست دارم يک خواننده باشم.
26-وقتی به دردسر میافتم، بهترين کار برايم اين است که ساکت بمانم.
27-معتقدم که بايد جواب بدی را با بدی داد
28-هفته ای چند بار ناراحتی معده اذيتم میکند.
29-گاهی اوقات دلم میخواهد فحش بدهم.
30-هرچند شب يک بار خوابهای وحشتناک میبینم.
31-برايم مشکل است که حواسم را روی يک کار متمرکز کنم.
32-تجربه ها و احساسهای عجیب و غريب خاصی داشته ام.
33-خیلی کم نگران سلامتیم میشوم.
34-به خاطر رفتار جنسی ام هیچگاه به دردسر نیفتاده ام.
35-درگذشته گاهی چیزهايی دزديده ام.
36- اغلب اوقات سرفه میکنم.
37-گاهی دلم میخواهد چیزهايی را بشکنم.
38-گاهی روزها، هفته ها، يا ماه ها بوده که دست و دلم به کاری نمیرفته است.
39-خوابم نامنظم و آشفته است.
40- بیشتر اوقات سردرد کلافه ام میکند.
41-گاهی دروغ میگويم.
42-اگر ديگران سرم کلاه نگذاشته بودند، موفقتر بودم.
43- قدرت قضاوت من بهتر از گذشته است.
44-هفته ای يک يا چند بار، بدون هیچ علتی، ناگهان بدنم داغ میشود.
45-درحال حاضر وضع سلامتیم مثل بیشتر دوستانم خوب است.
46-معمولا هنگام ديدن دوستان سابقم اظهار آشنايی نمیکنم، مگر اين که آنها پیشقدم شوند.
47-تقريباً هیچ وقت در قلب يا قفسه سینهام دردی نداشته ام.
48- بيشتر به جای پرداختن به کارهايم خیالبافی میکنم.
49-من فردی بسیار اجتماعی هستم.
50-اغلب مجبور بودهام از کسانی اطاعت کنم که به اندازه من نمیفهمیدند.
51-بعضی از مطالبی را که در مدرسه خواندهام به خاطر ندارم.
52- من زندگی درستی نداشته ام.
53-اغلب در قسمتهايی از بدنم احساس سوزش، مورمور شدن، يا خواب رفتگی میکنم.
54- خانواده ام با شغلی که دارم، يا میخواهم انتخاب کنم موافق نیستند.
55- گاهی آن قدر روی چیزی پافشاری میکنم که ديگران تحمل خود را از دست میدهند.
56-کمتر از ديگران احساس خوشحالی میکنم.
57- معمولا در پشت گردنم احساس درد میکنم.
58-فکر میکنم اغلب مردم برای جلب کمک و همدردی ديگران بدبختیهای خود را بزرگتر جلوه میدهند
59-هرچند روز يک بار در قسمت بالای معدهام احساس ناراحتی میکنم
60- وقتی با ديگران هستم شنیدن چیزهای خیلی عجیب آزارم میدهد.
61-من آدم مهمی هستم.
62-اغلب آرزو کرده ام کاش يک دختر بودم،( يا اگر دختر هستید)هرگز از اين که يک دختر هستم متاسف نبوده ام.
63-آدم زود رنجی نیستم.
64- از خواندن داستانهای عاشقانه خوشم می آيد.
65- اکثر اوقات احساس غمگینی میکنم.
66-اگر اکثر قوانین دور ريخته میشد، بهتر بود.
67- شعر را دوست دارم.
68-گاهی حیوانات را اذيت میکنم.
69-- فکر میکنم از کاری مثل جنگلبانی خوشم بیايد
70- در بحث با ديگران به آسانی شکست میخورم.
71- اين روزها دارم از رسیدن به هدفهايم ناامید میشوم.
72- گاهی احساس میکنم روحم از بدنم جدا شده و به پرواز درمی آيد.
73-واقعاً اعتماد به نفس ندارم.
74-دوست دارم يک گل فروش باشم.
75-معمولا احساس میکنم زندگی با ارزش است.
76-بیشتر مردم فقط با جروبحث فراوان حقیقت را میپذيرند.
77-هر چند وقت يکبار، کار امروز را به فردا موکول میکنم.
78-بیشتر افرادی که مرا میشناسند، دوستم دارند.
79-اهمیتی نمیدهم که مورد تمسخر ديگران واقع شوم.
80-دوست دارم پرستار باشم.
81-بیشتر مردم برای اين که پیشرفت کنند دروغ می گويند
82-کارهای زيادی انجام میدهم که بعداً از انجام آنها پشیمان میشوم. ( من بیش از ديگران پشیمان می شوم. )
83-خیلی کم با افراد خانوادهام دعوا میکنم.
84-يک يا چند بار به علت رفتار بد از مدرسه اخراج شده ام.
85-گاهی دلم میخواهد کارهای خطرناک و دلهره آور انجام دهم
86-میهمانیها و کارهايی را که پر از شادی و سروصدا است دوست دارم.
87-در زندگی مشکلاتی داشته ام که به دلیل پیچیدگی زيادشان قادر به تصمیم گیری درباره آنها نبوده ام
88- معتقدم که زنها بايد به اندازه مردها آزادی جنسی داشته باشند.
89-بیشترين گرفتاری و درگیری من با خودم است.
90-من پدرم را دوست دارم،(يا اگر پدرتان مرده است) من پدرم را دوست داشتم
91-خیلی کم دچار کشیدگی يا پرش عضلات میشوم.
92-برايم مهم نیست که چه بر سرم بیايد.
93-گاهی اوقات، وقتی حالم خوب نیست، بد اخلاق میشوم.
94- اغلب اوقات احساس میکنم يک کار غلط يا بد انجام داده ام.
95- اغلب اوقات خوشحال هستم.
96-حیوانات، افراد، يا چیزهايی را در اطراف خود میبینم که ديگران نمیبینند.
97-اغلب اوقات احساس میکنم که بینی ام گرفته و سرم سنگین است.
98-بعضی ها آن قدر امر و نهی میکنند که حتی وقتی حق با آنها است، دلم میخواهد بر خالف خواست آنها رفتار کنم
99-کسی به من حقه زده است.
100-هیچ وقت کار خطرناکی را به خاطر مهیج بودن آن انجام نداده ام.
101-اغلب احساس میکنم نوار محکمی به دور سرم بسته شده است.
102-گاهی عصبانی میشوم.
103-اگر روی يک مسابقه يا بازی شرط بندی کنم، از آن بیشتر لذت میبرم.
104-بیشتر مردم به اين دلیل صداقت و درستی نشان میدهند که میترسند گرفتار شوند.
105- گاهی در مدرسه به علت رفتار بدم پیش مدير فرستاده شده ام
106-حرف زدن من مثل همیشه است( يعنی، تندتر، آهسته تر، درهم و برهم يا گرفته تر از قبل نیست. )
107- در خانه آداب غذا خوردن را بهتر رعايت میکنم، تا در بیرون ازخانه.
108-کسانی که قادر به سخت کارکردن باشند، شانس بیشتری برای موفقیت دارند.
109-فکر میکنم به اندازه اطرافیانم، با استعداد و زرنگ هستم.
110- اغلب مردم حاضرند حتی از راههای غیرعادالنه به منافع و مزايايی برسند.
111-معدهام خیلی ناراحتم میکند.
112-تئاتر و نمايش را دوست دارم.
113-میدانم چه کسی مسئول تمام مشکلاتم است.
114-گاهی وسايل شخصی ديگران، مثل کفش و دستکش به قدری توجهم را جلب میکند که دوست دارم به آنها دست بزنم يا آنها را بدزدم، حتی اگر بدردم نخورد.
115- ديدن خون باعث وحشت يا بهم خوردن حالم نمیشود.
116- اغلب اوقات زود رنج و بداخلاق هستم، ولی علتش را نمیدانم.
117-هرگز استفراغ و سرفه همراه با خون نداشته ام.
118-نگران مريض شدن نیستم.
119-جمع آوری گلها يا پرورش گیاهان خانگی را دوست دارم.
120-معمولا از آنچه به نظرم درست میرسد، به شدت دفاع میکنم
121-هرگز به اعمال جنسی ناپسند دست نزده ام.
122-گاهی افکارم به قدری سريع بوده که نتوانسته ام آنها را بر زبان آورم.
123- اگر اطمینان داشتم که کسی متوجه نخواهد شد،بدون خريدن بلیط، وارد سینما میشدم
124-اغلب وقتی کسی کار خوبی در حق من انجام می دهد، از خود میپرسم که از اين کار چه هدفی داشته است.
125- معتقدم که زندگی خانوادگی من به خوبی زندگی اغلب کسانی است که میشناسم.
126-معتقدم که قانون بايد با قاطعیت اجرا شود.
127- از انتقاد يا سرزنش به شدت میرنجم.
128-آشپزی را دوست دارم.
129-رفتار اطرافیانم تاثیر زيادی بر رفتار من دارد.
130-گاهی واقعا احساس میکنم آدم بیمصرفی هستم
131-در کودکی عضو گروهی از دوستانم بودم که سعی میکردند در تمام مشکلات به همديگر وفادار باشند.
132- به زندگی پس از مرگ معتقدم
133-دوست داشتم يک سرباز باشم.
134-گاهی دوست دارم با کسی دعوا و کتک کاری کنم.
135-اغلب به اين دلیل که دير تصمیم میگیرم، خیلی چیزها را از دست میدهم.
136- وقتی در حال انجام کار مهمی هستم، اگر کسی ازمن راهنمايی بخواهد يا مزاحمم شود، عصبانی میشوم
137-زمانی خاطرات روزانه ام را مینوشتم.
138- معتقدم علیه من توطئه چینی میشود.
139-ترجیح میدهم در بازی برنده باشم تا بازنده.
140- اغلب شبها بدون اين که افکار يا خیالاتی ناراحتم کند، به خواب میروم.
141-در طی چند سال گذشته، اکثر اوقات حالم خوب بوده است.
142- هرگز دچار غش يا تشنج نشده ام.
143-وزنم کم و زياد نمیشود.
144- فکر میکنم کسانی مرا تعقیب میکنند.
145- احساس میکنم اغلب بی دلیل مجازات شده ام.
146-به آسانی به گريه میافتم.
147- چیزهايی را که میخوانم به خوبی گذشته نمیفهمم.
148- در طول زندگی، هرگز حالم بهتر از الان نبوده است.
149-گاهی احساس میکنم به بیماری خطرناکی مبتلا شده ام.
150-گاهی احساس میکنم که بايد به خودم يا کس ديگری صدمه بزنم.
151-خوشم نمیآيد قبول کنم کسی زيرکانه سرم را کلاه گذاشته است.
152-زود خسته نمیشوم.
153- دوست دارم برخی از افراد مهم را بشناسم، چون اين کار باعث میشود احساس کنم مهم هستم.
154- وقتی از يک جای بلند به پايین نگاه میکنم، میترسم.
155- اگر يکی از افراد خانوادهام با قانون درگیر شود، عصبی نمیشوم.
156-فقط مواقعی که به مسافرت يا گردش میروم، خوشحال هستم.
157-برايم مهم نیست که ديگران درباره ام چه فکر میکنند.
158-دوست ندارم در میهمانیها دست به شیرين کاری بزنم، حتی اگر ديگران نیز چیزی شبیه آن را انجام دهند.
159-هیچ وقت غش نکرده ام.
160-مدرسه را دوست داشتم.
161-خجالتی هستم، و همیشه مجبورم کاری کنم که ديگران متوجه اين موضوع نشوند.
162-کسی سعی میکند مرا مسموم کند
163-ترس شديدی از مارها ندارم.
164-هیچ وقت دچار سرگیجه نشده ام، يا خیلی کم سرگیجه داشته ام.
165- فکر میکنم که حافظه ام خوب است.
166- مسائل جنسی فکرم را آزار میدهد.
167-گفتگو با غريبه ها برايم مشکل است.
168- آشنايانم میگويند در مواقعی کارهايی میکنم که بعدا نمیتوانم آنها را به خاطر بیاورم.
169-وقتی خسته میشوم دوست دارم دست به کاری هیجان آور بزنم.
170-میترسم عقلم را از دست بدهم.
171-با پول دادن به گداها مخالفم.
172-بارها متوجه شده ام که وقتی سرگرم انجام کاری هستم، دستم میلرزد.
173- میتوانم مدتی طولانی مطالعه کنم، بدون اين که چشمم خسته شود.
174- مطالعه و خواندن مطالبی در مورد کارم را دوست دارم.
175-بیشتر اوقات در تمام وجودم احساس ضعف میکنم.
176-خیلی کم دچار سردرد میشوم.
177- از دقت و مهارت دست هايم کاسته نشده است.
178-گاهی موقع دستپاچه شدن خیس عرق میشوم، و اين موضوع خیلی ناراحتم میکند
179- هنگام راه رفتن، در حفظ تعادلم مشکلی نداشته ام.
180- ذهنم خوب کار نمیکند.
181-من دچار تب يونجه يا حمالت آسم نمیشوم.
182- اوقاتی برايم پیش آمده که در طی آن بر روی حرکات و صحبت کردنم کنترلی نداشتم، ولی از آنچه در اطرافم میگذشت، آگاه بودم.
183-برخی از افرادی را که میشناسم دوست ندارم.
184-خیلی کم خیالبافی میکنم.
185-کاش اين قدر خجالتی نبودم.
186-از سر و کار داشتن با پول نمیترسم.
187- اگر خبرنگار بودم، خیلی دوست داشتم که اخبار مربوط به تئاتر را گزارش کنم.
188- از بسیاری از بازیها و سرگرمی ها لذت میبرم.
189- از لاس زدن خوشم می آيد.
190- اطرافیانم با من بیشتر مثل يک بچه رفتار میکنند تا يک فرد بالغ.
191-دوست دارم روزنامه نگار باشم.
192-مادرم زن خوبی است، يا (اگر مادرتان مرده است) مادرم زن خوبی بود.
193-هنگام قدم زدن خیلی دقت میکنم که پايم را روی شکاف های پیاده رو نگذارم.
194-هرگز جوش هايی بر روی پوستم نبوده که باعث نگرانیم شود.
195-در خانواده من، محبت و همکاری خیلی کمتر از خانواده های ديگر است
196-دائما نگران چیزی هستم.
197- فکر میکنم کار پیمان کاری ساختمان را دوست داشته باشم
198- اغلب صداهايی میشنوم که نمیدانم از کجا می آيند.
199-من به علم علاقه مندم.
200-کمک خواستن از دوستان برايم مشکل نیست، حتی اگر نتوانم اين لطف آنها را جبران کنم.
201- شکار کردن را خیلی دوست دارم.
202- رفقايم اغلب مورد پسند والدينم نبودند.
203-گاهی کمی پشت سر ديگران غیبت میکنم.
204- شنوايی من به خوبی اکثر افراد است.
205-برخی افراد خانواده ام عاداتی دارند که باعث رنجش و دلخوری من میشود.
206-بعضی وقت ها احساس میکنم که خیلی آسان تصمیم میگیرم.
207-دوست دارم عضو چند انجمن يا باشگاه باشم.
208-تقريبا هیچ وقت تپش قلب يا تنگی نفس نداشته ام.
209-صحبت درباره مسائل جنسی را دوست دارم.
210-ديدن جاهايی را که قبلا نديده ام دوست دارم.
211-وظیفه ای به من الهام شده است که تاکنون به دقت آن را دنبال کردهام.
212-گاهی مانع کار کسانی شده ام که میخواسته اند آن کار را نه به خاطر اهمیتش، بلکه به خاطر پیروی از اصول انجام دهند.
213-زود عصبانی میشوم و زود هم آرام میگیرم
214- خانواده ام تقريبا هیچ تسلطی بر روی من نداشته اند.
215-خیلی غصه میخورم.
216-کسی سعی میکند چیزی را از من بدزدد.
217-تقريبا تمام بستگانم مرا درک میکنند.
218-مواقعی بوده که آن قدر بیقرار بوده ام که نتوانسته ام يک جا بند شوم.
219-در عشق شکست خورده ام.
220-هیچ وقت نگران قیافه ام نیستم.
221- اغلب درباره چیزهايی خواب میبینم که نمیتوان درباره آنها با کسی صحبت کرد.
222-تمام مسائل مهم درباره امور جنسی را بايد به بچه ها ياد داد.
223- فکر میکنم عصبی تر از ديگران نیستم.
224-من دردی ندارم، و اگر هم داشته باشم، بسیار کم است.
225-کارها را طوری انجام میدهم که ديگران میتوانند آن را سوءتعبیر کنند.
226-گاهی وقتها بدون هیچ دلیلی، يا حتی در شرايط نامناسب، احساس خوشی و هیجان زيادی میکنم.
227- کسانی را که دائما به فکر پول يا مقام هستند، سرزنش نمیکنم.
228- اشخاصی هستند که سعی میکنند افکار و عقايد مرا بدزدند.
229- مواقعی پیش میآيد که گويی مغزم خالی شده است، بطوری که فعالیت هايم متوقف شده، و از آنچه در اطرافم میگذرد آگاه نیستم.
230-با کسانی که میدانم کارشان اشتباه است، میتوانم رفتار دوستانهای داشته باشم.
231-دوست دارم بین جمعی از افرادی باشم که مرتب جوک گفته و شوخی میکنند.
232-گاهی در انتخابات به کسانی رای میدهم که آنها را اصلا نمیشناسم.
233-شروع کردن هر کاری برايم مشکل است.
234- فکر میکنم که يک شخص محکوم هستم.
235-در مدرسه شاگرد ضعیفی بودم.
236- اگر هنرمند بودم دوست داشتم گلها را نقاشی کنم.
237- از اين که چندان خوش قیافه نیستم، زياد ناراحت نمیشوم.
238-حتی در هوای خنک زود عرق میکنم.
239-کاملا اعتماد به نفس دارم.
240-گاهی نمیتوانم از دزدی، يا بلند کردن چیزی از مغازه ها خودداری کنم.
241-بهتر است آدم به کسی اعتماد نکند.
242-هفته ای يک يا چند بار هیجانزده میشوم.
243-وقتی در جمع هستم، نمیتوانم مطلب مناسبی برای گفتگو پیدا کنم.
244-معمولا هر وقت دلم میگیرد، يک چیز مهیج میتواند مرا از آن حالت خارج کند.
245-وقتی خانه را ترک میکنم، در مورد قفل بودن درها و بسته بودن پنجره ها نگران نیستم.
246-معتقدم که گناهان من غیرقابل بخشش هستند
247-يک يا چند قسمت پوستم بی حس است.
248- سوءاستفاده از کسی را که خود اجازه چنین کاری را میدهد، بد نمیدانم.
249-بینايی من به خوبی سالهای گذشته است.
250-گاهی اوقات به قدری از زرنگی بعضی از جنايتکاران خوشم آمده که آرزو کرده ام گیر نیفتند.
251- اغلب احساس میکنم که غريبه ها به ديده انتقادآمیز به من نگاه میکنند.
252-برای من مزه همه چیز يکسان است.
253- من هر روز، بیش از حد عادی آب میخورم.
254- بیشتر مردم به اين علت با کسی دوست میشوند که ممکن است اين دوستی برايشان مفید باشد.
255- به ندرت احساس کردهام گوش هايم زنگ بزند يا وزوز کند.
256-گاهی اوقات از عزيزترين کسان خود هم متنفر میشوم.
257-اگر خبرنگار بودم دوست داشتم اخبار ورزشی را گزارش کنم.
258-من در طول روز میتوانم بخوابم ولی شبها قادر به خواب نیستم.
259-مطمئنم که ديگران پشت سرم راجع به من صحبت میکنند.
260-گاهی به شوخی های بی ادبانه میخندم.
261-در مقايسه با دوستانم ترسهای کمتری دارم.
262-وقتی در جمعی از من بخواهند بحثی را شروع کنم يا مطلبی را توضیح دهم، دستپاچه نمیشوم.
263-همیشه وقتی يک جنايتکار به وسیله دفاعیات يک وکیل زرنگ آزاد میشود، از قانون بیزار میشوم.
264- در مصرف مشروبات الکلی افراط کرده ام.
265-تا وقتی کسی با من حرف نزند با او صحبت نمیکنم.
266-هرگز گرفتاری قانونی نداشته ام.
267- اوقاتی بوده که در طی آن به طرز غیر عادی و بدون علت خاصی احساس خوشحالی میکردم.
268- افکار مربوط به امور جنسی آزارم میدهد.
269-وقتی چند نفر به دردسر میافتند، بهترين کار اين است که داستانی درست کرده و همه به آن بچسبند.
270-ديدن آزار و اذيت حیوانات باعث ناراحتی من نمیشود.
271-فکر میکنم احساساتی تر از ديگران هستم.
272-هرگز در زندگی عروسک بازی را دوست نداشته ام.
273- اغلب اوقات زندگی برايم رنج آور است.
274-در مورد بعضی مسائل آن قدر حساسم که نمیتوانم در موردشان صحبت کنم.
275-در مدرسه صحبت کردن در مقابل کلاس برايم خیلی مشکل بود.
276-من مادرم را دوست دارم، يا (اگر مادرتان مرده است)، من مادرم را دوست داشتم.
277- اکثر اوقات، حتی در کنار ديگران احساس تنهايی میکنم.
278- ديگران به قدر لازم با من تفاهم دارند.
279- از شرکت در بازیهايی که خوب بلد نیستم خودداری میکنم.
280-فکر میکنم میتوانم مثل ديگران به آسانی دوست پیدا کنم.
281- دوست ندارم ديگران دور و برم باشند.
282-ديگران میگويند که من هنگام خواب راه میروم.
283-کسی که با سهل انگاری خود ديگران را به دزديدن اموالش وسوسه میکند، به اندازه کسی که دزدی کرده، مقصر است.
284- فکر میکنم تقريبا هرکسی برای اين که به دردسر نیفتد، دروغ خواهد گفت.
285- من حساس تر از اغلب مردم هستم.
286-اغلب مردم باطنا دوست ندارند که برای کمک به ديگران خود را به دردسر بیندازند.
287-بیشتر روياهايم درباره مسائل جنسی است
288- پدر و مادر و افراد خانوادهام بیش از حد از من ايراد میگیرند.
289-خیلی زود دستپاچه میشوم.
290-درباره پول و کار نگران هستم.
291-هیچ وقت عاشق کسی نبوده ام.
292-بعضی از کارهايی که افراد خانواده ام انجام داده اند، مرا به وحشت انداخته است.
293-تقريبا هیچ وقت خواب نمیبینم.
294-بیشتر اوقات لکه های قرمزی روی گردنم پیدا میشود.
295-هرگز احساس فلجی يا ضعف غیر طبیعی، در هیچ يک عضلاتم نداشته ام.
296-گاهی بدون آن که سرما خورده باشم، صدايم در نمی آيد يا تغییر میکند.
297-اغلب پدر و مادرم مرا به اطاعت وادار میکردند، حتی وقتی که من اين کار آنها را غیرمنطقی میدانستم
298-گاهی بوهای ناجوری به مشامم میرسد.
299-نمیتوانم ذهنم را روی يک موضوع متمرکز کنم.
300-من به دلایلی، نسبت به يک يا چند نفر از اعضای خانواده ام حسادت میکنم.
301-تقريبا همیشه درباره کسی يا چیزی نگران هستم.
302- خیلی زود حوصله ام از دست ديگران سر میرود.
303- اغلب آرزو میکنم ای کاش مرده بودم.
304-گاهی آن قدر هیجان زده میشوم که خوابیدن برايم مشکل میگردد.
305- من بیشتر از سهم خود در زندگی نگرانی داشته ام.
306-برای هیچ کس چندان مهم نیست که چه بر سر من می آيد.
307-گاهی آن قدر خوب میشنوم که باعث ناراحتیم میشود.
308-هرچیزی را که به من میگويند بلافاصله فراموش میکنم.
309-معمولا حتی در امور جزيی، مجبورم که قبل از اقدام صبر کرده و فکر کنم.
310-وقتی در خیابان آشنايانم را میبینم، برای اجتناب از روبرو شدن با آنها به طرف ديگر خیابان میروم
311- اغلب احساس میکنم چیزهای دور و برم واقعی نیستند.
312-تنها قسمت جالب نشريات، بخش فکاهی آنهاست.
313-عادت دارم که چیزهای بی اهمیت(مانند درختها يا تیرهای چراغ برق)را بشمارم.
314-دشمنی ندارم که واقعا بخواهد به من صدمه بزند.
315-با کسانی که دوستانه تر از حد معمول به نظر میرسند، با احتیاط رفتار میکنم.
316-افکار غیر عادی و عجیب و غريبی دارم.
317-دور شدن از خانه، حتی برای مسافرتهای کوتاه، مرا مضطرب و ناراحت میکند.
318-معمولا انتظار دارم در کارهايی که انجام میدهم، موفق شوم.
319-هنگامی که تنها هستم، چیزهای عجیب و غريبی میشنوم.
320-گاهی از افراد يا چیزهايی میترسم که میدانم صدمه ای به من نمیزنند.
321-از تنها وارد شدن به اتاقی که يک عده در آن مشغول صحبت هستند، احساس ترس و ناراحتی نمیکنم.
322- از به کار بردن چاقو يا هر چیز برنده و نوک تیز میترسم.
323-گاهی از آزار رساندن به کسی که خیلی دوستش دارم، لذت میبرم.
324-به آسانی میتوانم ديگران را از خودم بترسانم، و گاهی برای شوخی اين کار را میکنم.
325-برای من تمرکز حواس مشکل تر از ديگران است.
326-بارها اتفاق افتاده که از انجام کاری منصرف شدهام، زيرا توانايی انجام آن را در خود نديدهام.
327-کلمات بد و خیلی زشتی به ذهنم خطور میکند و نمیتوانم از شر آنها خالص شوم.
328-گاهی افکار بی اهمیتی به ذهنم هجوم می آورند و تا چند روز مرا ناراحت میکنند
329-تقريبا هر روز چیزهايی اتفاق میافتد که مرا میترساند.
330-گاهی سرشار از انرژی هستم.
331-معمولا کارها را سخت میگیرم.
332-گاهی از آزار ديدن به وسیله کسی که دوستش دارم، لذت میبرم.
333-مردم درباره من چیزهای زشت و توهین آمیزی میگويند.
334-در جاهای بسته احساس ناراحتی میکنم.
335- زياد خود پسند نیستم.
336- کسی فکر و ذهن مرا کنترل میکند.
337- در میهمانی ها بیشتر اوقات به جای اين که داخل جمع شوم، ترجیح میدهم تنها يا فقط با يک نفر بنشینم.
338-بیشتر اوقات رفتار مردم برخلاف انتظار من است.
339-گاهی احساس کرده ام مشکلاتم آن قدر زياد شده اند که نمیتوانم بر آنها غلبه کنم.
340-ديد و بازديد از آشنايان را دوست دارم.
341-گاهی ذهنم کندتر از حد معمول کار میکند.
342-در اتوبوس، قطار و غیره، اغلب با غريبه ها صحبت میکنم.
343-بچه ها را دوست دارم.
344- از شرطبندی روی چیزهای کوچک خوشم می آيد.
345- اگر امکاناتی فراهم شود، میتوانم کاری انجام دهم که برای مردم بسیار سودمند باشد.
346-اغلب به افراد به اصطلاح متخصصی برخوردهام، که به اندازه من کار بلد نبودند.
347-وقتی میشنوم يکی از آشنايانم به موفقیتی رسیده است، احساس شکست میکنم.
348- اغلب آرزو میکنم ای کاش بچه بودم.
349-خوش ترين ساعات زندگیم وقتی است که تنها باشم.
350-اگر به من فرصت دهند، رهبر خوبی برای مردم میشوم
351- از شنیدن داستانها و جوکهای بی ادبانه خجالت میکشم.
352-معمولا مردم بیش از آن چه به ديگران احترام میگذارند، توقع احترام دارند.
353- از میهمانیها فقط به اين دلیل که با مردم هستم لذت میبرم.
354-سعی میکنم داستانهای خوبی را به خاطر بسپارم تا بتوانم به ديگران بازگو کنم.
355-يک يا چند بار در زندگی احساس کرده ام فردی به وسیله هیپنوتیزم مرا وادار به انجام کارهايی کرده است
356-زمانی که مشغول انجام کاری هستم، نمیتوانم حتی برای يک لحظه آن را کنار بگذارم.
357- اغلب در غیبت کردن و عیب جويی های اطرافیانم شرکت نمیکنم
358-اغلب، ديگران نسبت به فکرهای خوب من حسادت میکنند، فقط به اين دلیل که اين فکرها قبلا به ذهن خود آنها نرسیده بود.
359- از شور و هیجان در يک جمع لذت میبرم.
360-از ملاقات با آدمهای غريبه ناراحت نمیشوم.
361-کسی سعی دارد روی فکر من تاثیر بگذارد.
362- يادم می آيد گاهی برای خالص شدن از گرفتاری، خودم را به مريضی زده ام.
363- هنگامی که در جمع دوستان شاد و سر زنده هستم، نگرانیهايم برطرف میشود.
364-هنگامی که کاری خوب پیش نمیرود، دلم میخواهد آن کار را فورا کنار بگذارم
365-دوست دارم ديگران بدانند من بر کارها مسلط هستم.
366-مواقعی بوده که به قدری سرشار از انرژی بودهام که چند روزی نیاز به خواب نداشتم.
367-هر وقت امکان داشته باشد از حضور در میان جمعیت پرهیز میکنم
368-از روبرو شدن با گرفتاری يا مشکل شانه خالی میکنم.
369-هنگامی که میخواهم کاری انجام دهم و ديگران میگويند که ارزش انجام دادن ندارد، آن را کنار میگذارم.
370-میهمانی ها و اجتماعات را دوست دارم.

مرکز پاسخگویی مشاورین

05136072706
05136090136

رزرو نوبت
نام و نام خانوادگی(Required)